تحلیلی جامعه شناختی از مساله ادراک از جایگاه اجتماعی در اعضای هیات علمی دانشگاه ها

 | تاریخ ارسال: 1397/4/18 | 
تحلیلی جامعه شناختی از مساله ادارک از جایگاه اجتماعی در اعضای هیات علمی دانشگاه ها   
 در سطح جامعه دو عامل بسیار تعیین کننده است. یکی میزان نابرابری اجتماعی و درک آن یعنی احساس نابرابری اجتماعی در اساتید دانشگاه است و دوم  میزان تاکید و اهمیت ارزش علم (سرمایه فرهنگی) به عنوان مهمترین سرمایه در جامعه است. نکته اساسی آن است-آنچنان که ترنر
(Turner ۲۰۱۰: ۹۶) ارزیابی فرد از موقعیت خود در زمینه اتفاق می افتاد، این ارزیابی بسیار متاثر از ارزیابی جامعه است.در این حالت کد های اخلاقی و فرهنگی جامعه از تعریف منابع ارزشمند بسیار مهم است.برای نمونه هر گاه در جامعه ای تاکید بر سرمایه مادی و سیاسی(پول و زور) و اهمیت و ارزش آن در روابط بین افراد بیشتر باشد در این حالت به احتمال زیاد افراد دارای سرمایه فرهنگی بالا(مانند اساتید) ارزیابی بالایی از منزلت خود به دست نمی دهند.زیرا تفاوت در تعریف منبع ارزشمند بین اساتید و جامعه بسیار است.در این حالت فاز ارزشی-به زبان اینگلهارت- جامعه بیشتر در بعد مادی سیر می کند تا فرا مادی(ارزشهای فرا مادی شامل: اهمیت علم،آزادی بیان،گفتگوی آزاد و...).از سوی دیگر میزان نابرابری(شامل نابرابری اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و اجتماعی) بر درک  احساس نابرابری در افراد بسیار موثر خواهد بود. هر چقدر این احساس نابرابری افزایش بیشتری یابد، و این احساس نابرابری در بعد اقتصادی و سیاسی شدید تر گردد احتمال اینکه اساتید درک پایین تری از جایگاه اجتماعی خود داشته باشند بیشتر است و احتمال ایجاد ناسازگاری پایگاهی در اساتید نیز بیشتر است. بنابراین در سطح جامعه در بعد ساختاری-هم میزان اهمیت انواع سرمایه های از لحاظ  ارزشی اهمیت می یابد و هم میزان نابرابری اجتماعی که بر میزان احساس نابرابری افراد نیز موثر است.
   اما در سطح میانی محیط دانشگاه نیز یکی از عوامل اساسی در درک اساتید از جایگاه و منزلت خود است. در دانشگاه نیز می توان چند بعد را از یکدیگر تمیز داد. یکی ابعاد حمایتی شامل حمایت های شغلی،مادی،فرصت های مطالعاتی و تمامی ابزار لازم جهت فراغت از نیازهای مادی یک استاد برای پرداختن به امر پژوهش ،مطالعه و تفکر است. این امر باید بگونه ای باشد که سرمایه مادی اساتید اجازه پرداختن به امر پژوهشی را به آنها بدهد و از سوی دیگر این سرمایه مادی باید دارای تناسب با دیگر ابعاد سرمایه بخصوص سرمایه فرهنگی-نیز باشد. در غیر اینصورت در بعد مادی منزلت اجتماعی اساتید درک پایین از جایگاه خود در میان اقشار مختلف جامعه خواهند داشت و از طرف دیگر دچار ناسازگاری پایگاهی نیز خواهند گردید.
  دانشگاه در بعد ساختاری علاوه بر حمایت مادی باید بتواند حمایت نهادی خود را نیز اعمال نماید در اینجا مراد از حمایت نهادی مجموعه قوانین مقررات و شیوه های رفتاری است که برای اساتید دانشگاه در یک چارچوب علمی-گفتمانی و بر اساس اصل مجاب سازی عقلانی- شکل گرفته باشد. به عبارت دیگر قواعد مر بوط به آیین نامه های مختلف-ارتقاء،قرادادها، حضور و...-باید با تکیه به مهمترین سرمایه اساتید-سرمایه فرهنگی-و در داخل محیط علمی شکل گیرد. در غیر این صورت اغلب قوانین از خارج از محیط دانشگاه-محیط سیاسی- تدوین شده و بر دانشگاه به زور اعمال می گردد. در این حالت بیشتر قواعد حاکم بر رفتار سازمانی بوروکراتیک ،در مورد اساتید هم اعمال می گردد. این وضعیت اساتید را بیشتر به کارمند های سازمان تبدیل می کند نه کسانی که مهمترین سرمایه آنها سرمایه فرهنگی است و جهت مطالعه و پژوهش به کار گرفته شده اند نه امور دیکته شده سازمانی که هیچ دخالتی در تدوین آن نداشته اند.عدم حمایت نهادی به معنای که آمد باعث کاهش منزلت اجتماعی اساتید می گردد.

رضا عظیمی، گروه مطالعات اجتماعی، موسسه تحقیقات تربیتی، روانشناختی و اجتماعی، دانشگاه خوارزمی 



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1333 بار   |   دفعات چاپ: 95 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر